خوش آمديد ميهمان


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام دوستان عزیز امیدوارم از دیدن سایت راضی شده باشید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آلامتو سرزمین همیشه زنده و آدرس alamto64.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 13527
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



*دريافت كد اين آهنگ برای وبلاگ*



آمار مطالب

:: کل مطالب : 39
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 1
:: بازدید ماه : 2
:: بازدید سال : 488
:: بازدید کلی : 13527

RSS

Powered By
loxblog.Com

عروس زاگرس................

شنبه 22 مهر 1396 ساعت 9:13 | بازدید : 139 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

علل مهاجرت:

    مهاجرت ها ممکن است علل مذهبی ، سیاسی ، اجتماعی و یا اقتصادی داشته باشد. اما در حال حاضر، عمدتاً آرزوی رفاه بیشتر است که انسان ها را وادار به ترک سرزمین اجدادی می کند.جاذبه ی شهر های بزرگ و امید مزد بیشتر در صنایع شهری، وجود بیکاری در روستاها، ازدیاد جمعیت و جستجوی سرزمین های تازه، امروزه نیز انگیزه های اصلی مهاجرت هستند. هنوز هم بسیارند کسانی که در طلب شغل و مزد بهتر، ترک یا و دیار می کنند و به کشورها و حتی قاره های دیگر روی می آورند و یا به امید بهره مند شدن از آن چه که تمدن بشری بر شهرنشینان ارزانی داشته، از روستاها به شهرها کوچ می کنند. ناگفته نماند، انتخاب مهاجرت از عوامل نژادی، ملیت و میزان تحصیلات، تأثیر می پذیرد و معمولاً روند انتخاب به شرایط مقصد، بیش از شرایط مبدأ بستگی دارد. (حلم سرشت و دل پیشه ، 1385: 21-20)

 نتايج و اثرات مهاجرت:

  پيامدهاي مهاجرت به هرسه سازمان اجتماعي؛ يعني سازمان اجتماعي مهاجران، سازمان اجتماعي مبداء و سازمان اجتماعي مقصد اثر مي گذارد ( لهسايي زاده، 1368: 46 ).

نتايج مهاجرت بخصوص اگر مهاجران تحصيل كرده باشند، براي سرزمين هاي مهاجرفرست ومهاجرپذير يكسان نمي باشد. سرزمين هاي مهاجرپذير از يكسو بدون سرمايه گذاري قبلي، از نيروهاي انساني سرزمين هاي مهاجرفرست بهره برداري نموده و به جمعيت فعال و تحصيل كرده خود مي افزايند.   و از سوي ديگر در اثر برخورد با فرهنگ هاي مختلف ،‌ غناي فرهنگي خود را افزايش مي دهند. در سرزمين هاي مهاجرفرست با اعزام جوانان و نيروهاي فعال به سرزمين هاي ديگر، سبب از دست دادن نيروهاي فعال خود شده و همزمان با كاهش ميزان ازدواج كه حاصل ترك جوانان مي باشد در ساخت سني و جنسي جمعيت دگرگوني هايي حاصل مي شود. پس مهاجرت داراي نتايج مثبت ومنفي در سرزمين هاي مهاجرفرست و مهاجرپذير می باشد که به قرار زیر است .

الف) نتايج منفي و مثبت مهاجرت در سرزمين هاي مهاجرفرست

- از دست دادن نیروهای اقتصادی( زیرا که معمولاً جوانان هستند که مهاجرت می کنند)

- کند شدن افزایش نفوس و کاهش در رقم کل جمعیت

- دگرگون شدن شکل هرم سنی

- کاهش در میزان ازدواج ها و ولادت ها

- از میان رفتن نتایج سرمایه گذاری های انجام شده جهت پرورش جوانان و آماده کردن آنها برای زندگی فعال

- بهتر شدن وضع موازنه ی پرداخت های خارجی،(زیرا که مهاجرین مقداری از درآمد خود را برای بستگانشان به کشور خود بر می گردانند).

- ایجاد بازار کار و درآمد بیشتر برای نیروی انسانی باقی مانده

- برقراری روابط بیشتر فرهنگی، تجاری و... میان کشورهای مهاجر فرست و مهاجر پذیر

- تشديد عقب ماندگي

- كاهش جمعيت فعال

- به هم خوردن ساخت سني و جنسي

ب) نتايج منفي و مثبت مهاجرت در سرزمين هاي مهاجرپذير

-  افزايش جمعيت

- استفاده از نیروی فعال، بدون هیچ سرمایه گذاری قبلی

- استفاده از کارگران خارجی در رشته هایی از فعالیت، نظیر کار در معادن که کارگران محلی به راحتی حاضر به استخدام در آن نیستند.

- رقابت با کارگران محلی از لحاظ قبول سطح دستمزد پایین تر

- رواج شرایط بهداشتی نا مناسب، آداب و رسوم و عقاید گوناگون بوسیله ی مهاجرین

- افزايش جمعيت فعال

- تسريع نسبي پيشرفت

- انباشت جمعيت در شهرها و پيدايش حاشيه نشيني ( تمنا، 1380: 191).

 

نکته ای را که باید در مسئله ی مهاجرت در نظر داشت، دشواری هایی است که در راه انجام آن وجود دارد و بیشتر ناشی از عوامل اجتماعی( نظیر اختلاط نژاد، زبان، مذهب، آداب و رسوم) و سیاسی (وجود مرزها، مقررات حکومتی و...)است. این عوامل خصوصاً در مهاجرت های خارجی، موانع مهمی به شمار  می روند. در صورتی که در مهاجرت های داخلی، بیشتر عوامل اقتصادی مانند فقدان شبکه ی ارتباطی و یا وسایل حمل و نقل و یا عدم آگاهی از خصوصیات محیط تازه است که سدی در راه مهاجرت ها ایجاد   می کند. (حلم سرشت و دل پیشه ، 1385: 22-21)



|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
شنبه 22 مهر 1396 ساعت 9:3 | بازدید : 148 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )


|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
عروسی تفنگ
شنبه 6 خرداد 1396 ساعت 8:22 | بازدید : 259 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 زیر سایه توت پرشاخ و برگ در مرکز حیاط پیرزنی نشسته است با ˈگل ونیˈ (نوعی پوشش سنتی سربند زنان ایلامی) و جلیقه ای سنتی که ردیف منظم ˈقروشˈ (سکه هایی قدیمی موسوم به یک قرانی) از حاشیه اش آویزان است و با هر تکان صدای دلنشینی دارد. ˈخاتونˈ بانویی هفتاد ساله با پوششی سنتی از روزگار گذشته زنان عشایر ایلامی و راوی زنده ای از تاریخ و آداب و سنت های بومی مناطق روستایی ایلام در نیم قرن گذشته است. 

بهانه حضور من در این خانه قدیمی و دیدار با این راوی کهنسال که به عقیده بسیاری گنجینه ای از فرهنگ و آیین های سنتی در ایلام محسوب می شود تماشای اجرای یکی از سنت های قدیمی زندگی روستایی در این منطقه روستایی به نام ˈعروسی تفنگˈ است. 

آیینی که شاید این روزها در یاد و خاطره کمتر کسی از اهالی ایلام در آغاز دهه نود زنده مانده و همچون بیشتر سنت ها می رود تا زیر غبار سال ها از یادها برود. 

هر چند در این میان باید پاس داشت تلاش های پیران دنیا دیده ای از جمله خاتون را که با یادآوری و بیان این فرهنگ بومی در قالب متل ها و داستان ها در تلاشند از فراموش شدن این نهادهای فرهنگی در جامعه جلوگیری کنند و سینه به سینه در بزنگاه های تاریخی به نسل بعد انتقال دهند. 

ˈخاتونˈ که امروز قرار است مجری یکی از این آیین ها باشد حالا در حالی که زیر لب هوره ای کهن (نوعی آواز باستانی به شیوه و آهنگ اوستاخوانی مغان زردشتی) با ریتمی همچون لالایی را زمزمه می کند که مضمونش با سنت ˈعروسی تفنگˈ ارتباط تنگاتنگی دارد:

ˈتفنگم را به شاخه ای از سرو بیاویز که قدش مانند قد یار من است ... به آهوان بگو بی ترس در دشت های هلاله (منطقه مرزی میان ایران و عراق نزدیک میمک) بچرند.... آه ای دخترکان کوزه به دوش روستا کدامتان همسر شکارچی پیر خواهید شد؟ˈ

خاتون که در حرف هایش همه را ˈرولهˈ (عزیزم) خطاب می کند، می گوید: ˈعروسی تفنگ رسمی قدیمی در زندگی ایلیاتی هاست که برای موفقیت در شکار شکارچیانی اجرا می شود که تیرشان را بسته اند.ˈ 

بستن تیر از نگاه خاتون به موفق نبودن شلیک های شکارچی در سه بار شکار پی در پی اطلاق می شود و ظهر امروز ˈسالارˈ از شکارچیان باسابقه چنگوله از این طلسم به واسطه داماد شدن تفنگش بگریزد. 

نزدیک ظهر است که سالار به همراه زن و دو کودکش همراه با گروه نوازنده دهل و ساز و هلهله زنان وارد خانه می شود و به رسم ادب دست خاتون را می بوسد و برنوی دست سازش را پیشکش می کند. 

خاتون دستی به قنداق می کشد که با طرح کنده کاری شده کله قوچ و نیم رخ زنی حکاکی شده تزیین شده است؛ با درخواست خاتون شکارچی از توت گشن ترکه ای می شکند. 

تفنگ را به شاخه می آویزد و به شیوه ای نمادین تازیانه اش می زند. در این بین است که زن شکارچی همراه با دیگر زنان مجلس با میانجیگری واسطه بخشش تفنگ می شود و از مرد درخواست می کند تفنگ را به او ببخشد. 

اجرای این آیین آن چنان رسمی و جدی برگزار می شود که برای من و دیگر مهمانان که گرداگرد خاتون و مردو زن حلقه زده اند، کشش و فضایی خاص و سحرانگیز به وجود می آورد.

زن که همسرش را راضی می کند از شلاق زدن تفنگ دست بردارد حالا تفنگ را برداشته با خمیری که از آرد امانت گرفته شده از قدیمی ترین همسایه خانه اش تهیه کرده نانی کلفت و فطیر به نام ˈگردهˈ می پزد، نان را پیش آورده و با دعا خواستار برکت سفره می شود بعد هم با صدای ساز و دوزله و دهل در اقدامی نمادین پاره نان را به عقد تفنگ در می آورد به آن آویزان می کند.

با صدای ساز و دهل و پایکوبی، مهمانان خاتون از زن می خواهد نان را چند پاره کند و به صورتی نمادین سهم خانواده و همسایه ها را بدهد. 

زن نان را قسمت می کند و با تقدیم کردن تفنگ از طرف زن به همسر شکارچی اش و آرزوی این که شکار با برکت و سفره ای از گوشت حلال داشته باشد آیین عروسی تفنگ به پایان می رسد.

بنا به اعتقاد خاتون و بسیاری از مهمانان با این آیین، مشکل بسته شدن تیر شکارچی برطرف شده و این بار در شکارش موفق خواهد بود.

ورای اینکه نقش این حرکات در حقیقت چه تاثیری بر واقعیت ها دارد، اما بر پایه آموزه های روانشناختی اجرای این آیین دارای ویژگی های موثر در ارتقا اعتماد به نفس شکارچی است و سبب بهبود عملکرد او در شکار می شود.

وجود مولفه هایی نظیر هم بستگی عشق به خانواده و اعتقاد به آموزه های دینی در اجرای این آئین برای ناظرانی چون من که از دریچه ای فرهنگی تازه به متن این رویدادها می نگرند زیبا و درس آموز است و نشان از غنای فرهنگی این سرزمین دارد.

سرزمینی که جاندار و بی جانش چون حلقه هایی از زنجیر به هم گسسته اند و با زبان خاص خود با همدیگر سخن می گویند.


|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
یک دیالوگ بد
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 186 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
مراسم محقر خاکسپاری جو،رفیق آواره ی میچل

کشیش: ?Any last word

میچل:We are all fucked
«بولوار لندن،2010»

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
مخاطب خاص
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 197 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
هوایِ مــُردن
بیــخِ گوش من اسـت
همــانجایی که روزی
رد نفس هایِ تو بود !!

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 189 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
من از وقتی تو نوشته هایم را می خوانی، می نویسم.
از وقتی اولین نامه را نوشتم. نامه ای که نمی دانستم مفهومش چیست.
نامه ای که معنایش را تنها در چشمان تو می شد یافت.
من هیچ گاه بیش از سه جمله اول این نامه چیزی ننوشته ...
ام:
هیچ باوری نداشتن، منتظر چیزی نبودن، امید داشتن به آن که روزی اتفاقی بیفتد.
کلمه ها از زندگی ما عقب هستند.
تو همیشه از آنچه من از تو انتظار داشتم، جلوتر بودی.تو.........

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
شهر باریک / آیدا احدیانی
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 209 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
"ديگر نمی تواند يکی مثل من پيدا کند"
اين جمله بسيار بی معنی و چرند است. کسی که شما را ترک يا اخراج کرده است، دنبال مثل شما نمیگردد. واضح است، اگر مثل شما را می خواست که خودتان بوديد. مگر نه؟
همسر يا مدير قبلی شما دنبال يکی می گردد که مثل شما نباشد. پس کس ديگری را پيدا میکند که مثل شما نيست. به همين سادگی.
اين جمله همان قدر بی معنی است که جمله: "غم آخرتان باشد."
جمله «غم آخرتان باشد»، يعنی: "اميدوارم که شما نفر بعدی باشيد که فوت می کنيد" چون در غير اين صورت، شما حداقل غم يک نفر را خواهيد ديد؛ و او، همان کسی است که قبل از شما مرده است ...!

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
هرگز رهايم مكن (كازوئو ايشي گورو)
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 242 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
خندید و دستش را دور ...تنم حلقه کرد، اما همان طور آرام کنار هم نشستیم. بعد گفت: همیشه به یه رودخونه فکر می کنم که جریان آبش واقعاً سریعه و دو نفر که توی آب سعی دارن همدیگه رو بچسبن، همدیگه رو سفت بگیرن، اما عاقبت می بُـرن. آب خیلی شدیده. باید تن به آب بدن و از هم جدا بشن. به نظرم وضعیت ما هم همینه...!

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
زندگی جنگ و دیگر هیچ (اوریانا فالاچی / مترجم: لیلی گلستان)
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 216 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم ...!

|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
قطار 3:10 به یوما
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 196 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
راسل کرو (بن وید): تو تا حالا انجیل خوندی، دَن؟ من یه بار خوندمش. هشت سالم بود، بابام خودش رو سر یه گیلاس ویسکی به کشتن داده بود و مامانم گفت که برمی‌گردیم به شرق تا دوباره از اول شروع کنیم. یه انجیل بهم داد و نشوندم توی ایستگاه قطار، بهم گفت که بخونمش تا بیاد. اون می‌خواست بره که بلیط‌هامون رو بگیره. خب، من کاری که گفته بود رو کردم، انجیل رو از اول تا آخرش خوندم. سه روز طول کشید. اون هیچوقت برنگشت!



|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 182 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
آدم باید یکی رو داشته باشه ساعت دو نصفه شب بهش اس بزنه بگه دلم گرفته...
اونم بگه قربون دلت برم...
دارید همچی کسی رو...؟؟


|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تنها
31 مرداد 1394 ساعت 12:0 | بازدید : 164 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )
دروغ بگو ؛ تا باورت کنند....!! آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند....!! بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند ....!! خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ....!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!! هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ....!! اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی .... همیشه تنهایی ... !!! همیشه تنها ....


|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
ظهور فتنه گران 88 در قالب حزب اتحاد ملت ایران
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 10:36 | بازدید : 239 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

بر اساس گزارش خبرگزاری‌ها، شخصیت‌هایی چون سید عبدالواحد موسوی لاری، محمدرضا عارف، عبدالله نوری،‌ غلامحسین کرباسچی، محمدرضا خاتمی،‌ حسین کاشفی،‌ ولی‌الله شجاع‌پوریان،‌ غلامرضا انصاری،‌ محمدعلی ابطحی، ‌آذر منصوری،‌ هادی خانیکی،‌ محمد رضا خباز،‌ مصطفی معین،‌ فیاض زاهد،‌ عمادالدین باقی،‌ فاطمه راکعی، حبیب‌الله پیمان، حسین کمالی، لطف‌الله میثمی، زهرا اشراقی، عرب‌سرخی،‌ جواد اطاعت،‌ فرج کمیجانی و ملاوردی معاون رئیس جمهور در این مراسم حضور داشتند. 
نگاهی به اسامی حاضران در اولین کنگره حزب موسوم به اتحاد ملت ایران نشان از آن دارد که اکثریت حاضران از افراد دخیل در فتنه 88 و حتی حرکت‌های ضد انقلابی دهه 60 و 70 بودند که این مسئله اثبات‌گر این واقعیت است که وطن‌فروشان فتنه 88 این بار با نقابی جدید پای به میانه میدان گذاشته‌اند. 
حضور اعضای مرکزی حزب منحله و ضد انقلاب مشارکت در حزب جدید این سوال را ایجاد می‌کند که آیا مشارکت می‌خواهد قانون را دور زده و با اسمی جدید فعالیت خود را ادامه دهد؟ 
سابقه نشریات زنجیره‌ای نشان از آن دارد که اصلاح‌طلبان همواره با تعطیلی یکی از نشریات قانون‌شکن خود فعالیت را در نشریه‌ای دیگر و با اسمی دیگر ادامه می‌دادند و می‌دهند و ظاهرا این روش در مورد احزاب و گروه‌ها نیز تسری پیدا کرده و عملی می‌شود. 
حزبی با اسم مستعار؟!
این سوال که آیا اتحاد ملت ایران اسم مستعار حزب دیگری چون حزب منحله مشارکت است،  سوالی بود که برخی حاضران در کنگره روز پنج‌شنبه تلاش کردند بدان پاسخ دهند.
در اولین کنگره حزب موسوم به اتحاد ملت ایران علی شکوری‌راد به عنوان نخستین دبیرکل این حزب انتخاب شد. 
وی که از اعضای مرکزی حزب منحله مشارکت بوده و این بار فعالیت‌های خود را در حزب جدید پی گرفته است، در کنگره فوق  با بیان اینکه حزب اتحاد ملت ایران اسم مستعار هیچ حزبی نیست، گفت: البته اتحاد از تجربیات همه احزاب گذشته برای رسیدن به اهداف خود استفاده خواهد کرد.
وی بدون اینکه به سوابق خود و دوستانش و از جمله اعضای حزب جدید و حزب منحله مشارکت در فتنه 88 هیچ‌گونه اشاره‌ای داشته باشد، با حمله به دولت‌های پیشین گفت: اوج این مشکلات پس از حوادث تلخ سال 88 بود. تا آنجا که توانست در همه جا و در هر زمینه‌ای دوستداران واقعی انقلاب، ‌نظام و نخبگان و کارآمدان را حذف کرد. وحدت ملی را به انشقاق و جدایی سوق داد. 
شکوری راد بدون اشاره به نامه سران فتنه 88 به مقامات آمریکایی که خواستار افزایش تحریم‌ها و فشار به ملت ایران شده بودند، اظهار داشت: [این مشکلات] کارآیی و کارآمدی نظام اجرایی و سیاسی را کاهش داد که حاصل همه اینها سخت شدن زندگی بر مردم و تحمیل فشارهای بی‌سابقه در تاریخ این کشور بر این ملت شد. 
وی در ادامه با حمایت از دولت یازدهم گفت: خوشبختانه ظرفیت‌های بزرگی که در این کشور و در میان طبقات مختلف اجتماعی نهفته است بار دیگر معجزه آفرید و با تدبیر و دوراندیشی مقام معظم رهبری و با درایت و فداکاری و ازخودگذشتگی همه جریان‌های اصلاح‌طلب، خرداد 92 چون ستاره‌ای در تاریکی شب درخشید و بار دیگر امید به این سرزمین بازگشت.
اظهارنظر عجیب
 شکوری راد؛ به قانون اساسی پایبندیم!!
شکوری راد در بخش دیگری از سخنان خود در اظهارنظری عجیب که با سوابق اکثریت حاضران در کنگره منافاتی واضح دارد، گفت:  اصلاح‌طلبی از دید ما چیزی جز تلاش برای پیاده کردن همه اصول قانون اساسی و جز به رسمیت شناختن جایگاه قانونی همه نهادهای کشور نیست و چیزی نیست جز رابطه منطقی بین اختیارات و پاسخگویی و در نهایت چیزی نیست جز تعیین سرنوشت به دست خود مردم و چرخش قدرت براساس صندوق‌های رای.
این عضو سابق حزب منحله مشارکت و دبیر‌کل کنونی حزب موسوم به اتحاد ملت ایران به این سوال اشاره‌ای نکرد و پاسخ نداد که اگر اصلاح‌طلبی تلاش برای پیاده کردن همه اصول قانون اساسی است چرا در فتنه 88 در خیابان‌ها حاضر شده و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دادند و همچنین با حذف اسلام از «جمهوری ایرانی» سخن گفتند و اساساً حاضر نشدند به روند قانونی کشور و نتیجه انتخابات تن در دهند.
درخواست از آمریکا
 برای تحریم‌های بیشتر
شکوری راد در ادامه و بی‌هیچ اشاره‌ای به درخواست فتنه‌گران از آمریکا برای تحریم بیشتر ایران که لازمه آن تحت فشار قرار گرفتن مردم همین کشور بوده است، مدعی شد: هدف اصلاح‌طلبی از دید ما این است که این کشور و این مردم بتوانند در رفاه و آسایش زندگی کنند!
سوابق اعضای مرکزی حزب جدید در فتنه 88
نگاهی به لیست هیئت موسس حزب اتحاد ملت ایران نشان از حضور پررنگ مشارکتی‌ها در آن دارد. 
محمد آقایی،  حسین خلیلی اردکانی،  علی‌محمد مظفری،  رؤیا بلوری،  پیروزی و سید حسن موسوی‌نژاد از جمله مشارکتی‌های حزب جدید هستند. 
یک جستجوی ساده درباره اعضای هیئت موسس حزب اتحاد ملت ایران اسلامی نکات جالبی را به دنبال دارد.  
23 مهر 1390 یعنی پس از گذشت 2 سال از فتنه 88  و آشکار شدن ماهیت این فتنه و نقش دولت‌های آمریکا و انگلیس به عنوان گردانندگان اصلی آن، نامه‌ای تحت عنوان «نامه 143 فعال سیاسی و مدنی به رئیس دولت اصلاحات» در سایت‌های ضدانقلاب همچون رادیو فردا و کلمه منتشر شد. 
در این نامه تصمیم مهم‌ترین نهاد مربوط به امنیت ملی یعنی شورای عالی امنیت ملی برای حصر سران داخلی فتنه، اقدامی «غیرقانونی» توصیف شده و در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی تاکید شده است که «حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه وجود ندارد»!
در این نامه همچنین ضمن اصرار مجدد بر ادعاهای فتنه‌گران مبنی بر سالم نبودن انتخابات‌ها در ایران، این‌گونه آمده است که: «در صورت ادامه وضع موجود، کمترین چشم‌انداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت!»
و جالب آنجاست که اکثریت هیئت موسس فعلی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی از امضاکنندگان این نامه بوده‌اند! حال مشخص نیست کسانی که معتقدند حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد و سالم وجود ندارد، چند ماه مانده به انتخابات با چه هدفی اقدام به تشکیل حزب کرده‌اند.
 اروجعلی محمدی، حیدر زندیه،  بهروز صحابه تبریزی، حسین خلیلی اردکانی و داوود کریمی از جمله این افراد هستند که نامشان در ذیل نامه مذکور مندرج است و پس از آن نیز هیچ‌گاه طی هیچ اطلاعیه‌ای این امضای خود را تکذیب نکرده‌اند.
نکته فوق تنها سوابق اعضای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران نیست،  از امضای مژگان اثباتی در ذیل نامه‌های حمایت از «نرگس محمدی»  که خود از محکومان قضایی در ایران به جرم اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور بوده و جزو فعالان سیاسی تحت حمایت غرب و آمریکاست، هم اگر بگذریم، سخنان ساختارشکنانه اروجعلی محمدی علیه شورای نگهبان را باید یادآور شد. سخنانی که حتی برخی سایت‌های اصلاح‌طلب نیز در پوشش آن از عبارت «حملات تند محمدی به شورای نگهبان»  استفاده کردند!
اروجعلی محمدی در دوم خرداد 93 نیز  در همایش اصلاح‌طلبان آذربایجان شرقی که با حضور محمدرضا عارف برگزار شد، بنا به گزارش سایت‌های اصلاح‌طلب استان، سخنرانی خود را با نام بردن از یکی از سران فتنه و تشکر از وی شروع کرد.
آیا «اتحاد ملت ایران» بسترساز فتنه جدید است؟
و در پایان باید این سوال را مطرح کرد و پرسید که آیا تاسیس این حزب که اعضای مرکزی آن در فتنه 88 نقش واضحی داشته‌اند نشان از آغاز یک فتنه جدید در آستانه انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری دارد؟
سوابق اعضای مرکزی این حزب که پیش از این در حزب منحله مشارکت حضور داشته و همچنین نقش محوری حزب مشارکت در فتنه 88 نشان از آن دارد که نگرانی فوق یعنی برنامه حزب تازه‌تاسیس برای فتنه‌های آتی جدی و قابل تامل است.  
چندی پیش بود که اندیشکده آمریکایی «امنیت آمریکای جدید» در گزارشی اعلام کرده بود دولت اوباما باید پس از توافق هسته‌ای به سراغ اصلاح‌طلبان رفته و از آنان حمایت کند. ارتباط راهبرد سیاسی کاخ سفید برای فضای داخلی ایران و سربرآوردن احزابی مانند اتحاد ملت، موضوعی است که نمی‌توان و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.


|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
ازدواج و موانع پیشروی آن در جامعه
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 10:18 | بازدید : 242 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

ازدواج پيمان مقدسي است كه در آن زن و مرد بر اساس يک تعهد قانوني، شرعي و عاطفي پيمان مي بندند تا با تشكيل خانواده در يک زندگي مشترک، نيازهاي همديگر را تامين و درنشيب و فرازها و تلخي و شيريني هاي زندگي يار و غمخوار هم باشند. با اين وجود،خانواده يكي از اركان جامعه بشمار مي رود و دستيابي به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم،مشروط به برخورداري معماران (زوجين)آن از سلامت رواني و داشتن رابطه اي مطلوب با يكديگر است.

مفهوم ازدواج، در طول قرون و اعصار و تحت تأثير تحولات اجتماعي، دگرگون شده است و در يک مسير تكاملي، ضمن حفظ ارزش‌هاي اين پيوند، نوع نگرش مردان و زنان نسبت به آن نيز تحول يافته است.

از گذشته های بسیار دور، ازدواج و تشکیل خانواده در هر دین و مسلکی مورد قبول بوده است به اعتقاد بسیاری از فلاسفه و دانشمندان فقط از طریق ازدواج است که فرد به آرامش واقعی دست پیدا می کند همان مساله ای که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است. بالا رفتن سن ازدواج يكى از معضلات مهم جوامع بشرى است; زيرا با افزايش سن ازدواج، جوانان از شيوه بهنجار ارضاى غريزه جنسى و آثار و فوايد آن محروم مى شوند. در جوامع گذشته پسران و دختران با رسيدن به سن بلوغ، يا كمى بعد از آن اقدام به ازدواج مى كردند و مجرّد ماندن يك نقص اجتماعى محسوب مى شد. اما با پيچيده تر شدن جوامع و ايجاد خواسته ها و انگيزه هاى كاذب، ذائقه اجتماعى تغيير يافت و به تبع اين تغيير ذائقه، نياز طبيعى و غريزى به ازدواج سركوب و اين روند، تا جايى پيش رفته كه امروزه در بعضى جوامع غربى، جوانان بكلى از ازدواج سرباز زده اند و آن را مانعى براى آزادى خود تلقّى مى كنند. تنها زمانى به ازدواج روى مى آورند كه نشاط جوانى را از دست بدهند و نيازمند يك پرستار يا مراقب هستند. متأسفانه اين فرهنگ اشتباه جوامع اسلامى از جمله جامعه اسلامى ما را نيز تحت تأثير خود قرار داده است، به گونه اى كه افزايش رو به تزايد سن ازدواج در كشور، مشكلات فراوانى به دنبال داشته است. مشكلاتى همچون افسردگى و از بين رفتن نشاط در جوانان، ابتلا به وسواس زياد در انتخاب همسر، مشكل آفرينى فرزندان بزرگ و ازدواج نكرده در خانه، افزايش اضطراب و نگرانى ـ بخصوص در دختران ـ بلاتكليفى، از دست رفتن طراوت و زيبايى، نااميدى و تصميم به عدم ازدواج به خاطر كاهش ميل به ازدواج، بى دقتى در انتخاب همسر، احتمال افزايش انحرافات، و ده ها مشكل از اين قبيل كه جوانان ما را، به چالش كشانده است.

علل افزايش سن ازدواج
با پيچيده تر شدن جوامع، انتقال از دوره كودكى به بزرگ سالى دشوارتر و مستلزم كسب آموزش ها و مهارت هاى بيشترى گرديده است. فاصله ميان بلوغ جنسى و بلوغ اجتماعى ـ اقتصادى در جوامع جديد، محسوس تر گشته و خود را در طولانى شدن دوره نوجوانى و افزايش سن ازدواج نشان داده است. به هر تقدير، سن ازدواج در هر جامعه اى بر حسب شرايط محيطى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خاص آن جامعه تعيين مى گردد. سن ازدواج نه تنها در جوامع گوناگون متفاوت است، بلكه در جامعه اى واحد نيز در طول زمان، ثابت نمى ماند و بر طبق شرايط ياد شده، كم و زياد مى شود.

عوامل اجتماعى

زندگى اجتماعى گرچه يكى از ضروريات حيات انسان است، به گونه اى كه بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگى نيست، ولى با اين حال، اگر در برنامه ريزى و سياست گذارى جامعه، دقت كافى نشود، مشكلات زيادى به وجود مى آيد. برخى از عوامل افزايش سن ازدواج به مسائل اجتماعى برمى گردد.

عوامل اقتصادى
يكى از عمده ترين دلايل تأخير ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادى است. در يک گفتوگوى ساده با جوانان، بخصوص پسران، مى توان به آسانى فهميد كه علت نداشتن تمايل به ازدواج در بيشتر آنها برخوردار نبودن از شغل، مسكن و تهيه لوازم و ضروريات زندگى و جشن ازدواج است. در اين بين، خانواده هاى دختران هم مشكل تهيه جهيزيه را سد بزرگى براى ازدواج دخترانشان مى دانند، بخصوص خانواده هايى كه چند دختر با فاصله هاى سنّى كم، پشت سرهم دارند.هزينه هاى مالى يك خانواده بسيار گسترده و متنوع است؛ هزينه هاى مسكن، خوراک، پوشاک، درمان، تفريحات اعضاى خانواده، تحصيلات فرزندان، رفت و آمد و مانند اينها. روشن است كه تأمين كامل چنين مخارجى تنها در صورتى امكان پذير است كه افراد به مشاغلى با درآمد كافى دست رسى داشته باشند. در غير اين صورت، هرچند ممكن است تعداد كمى از جوانان به ازدواج روى آورند و زندگى فقيرانه اى را در پيش گيرند، ولى معمولا افراد ترجيح مى دهند تا زمانى كه شغل مناسبى به دست نياورده اند، ازدواج نكنند.

به هر حال، عوامل اقتصادى كه در تأخير ازدواج نقش دارند، به اختصار عبارتند از: تهيه جهيزيه كه يكى از رسوم ايرانيان است، تهيه مسكن اگرچه در حد اجاره يك منزل كوچك; بيكارى پسران و نداشتن شغل مناسب و بالا رفتن هزينه هاى زندگى. اين موضوع با قدرى تفاوت در رسوم، در ساير كشورها نيز نمود پيدا مى كند.

در حال حاضر يکي از عمده ترين موانع ازدواج برپايي جشنهاي سنگين مي باشد زيرا به دليل کمرنگ شدن تعاون و همکاري و حرفهايي مانند اينکه فقط يکبار است و يا اينکه “براي فرزندانمان آرزو داريم.” چنين جشن هاي سنگين برقرار مي کنند و زوجين مجبورند تا چند سال بعد از ازدواج بدهي هاي اين مراسم را بپردازند.

عدم توان اقتصادى كافى انگيزه ازدواج جوانان را پايين مى آورد و اجازه نمى دهد آنان در سن پايين ازدواج كنند.

اما گاهى داشتن توان اقتصادى مانند داشتن شغل، مانع ازدواج مى شود و آن در صورتى است كه دختران شاغل باشند. بسيارى از دخترانى كه شغلى براى خود دست و پا مى كنند و مشغول به كار مى شوند، رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست مى دهند. دلايلى كه موجب كاهش ميل آنها به ازدواج مى شود عبارتند از:

1. دختران وقتى شاغل مى شوند، توان اقتصادى شان بالا مى رود و به استقلال اقتصادى مى رسند. از آنجايى كه يكى از انگيزه هاى دختران براى ازدواج، نياز اقتصادى است و از مجرّد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند، با رسيدن به استقلال اقتصادى، اين در آنها از بين مى رود و در نتيجه، مى بينيم بسيارى از آنان رغبت چندانى به ازدواج ندارند.

برخى از صاحب نظران غربى نيز بر نقش عناصر فرهنگى تأكيد كرده و اظهار داشته اند: زنان به دليل آنكه مزاياى اقتصادى اشتغال، امنيت و رضايت شخصى بيشترى در مقايسه با ازدواج برايشان فراهم مى آورد، به اهداف شغلى اولويت بيشترى داده، در نتيجه، ازدواج را به تأخير مى اندازند. بنابراين، دخترانى كه به ازدواج به عنوان يك تكيه گاه اقتصادى نگاه مى كنند، اگر با به دست آوردن شغل به منبع اقتصادى خوبى برسند، دليلى براى ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمى كنند; چنان كه وجود اين عامل در زنان بيوه نيز بزرگ ترين مانع براى تن دادن آنها به ازدواج مجدّد است.

2. داشتن شغل از اين نظر كه هم منبع اقتصادى و هم سرگرمى خوبى است كه مى تواند در انسان نشاط و شادى به وجود آورد، جايگاه خاصى در بين دختران دارد. گاهى علاقه به شغل در دختران چنان زياد مى شود كه به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمى كنند و خواستگاران را به بهانه هاى گوناگون رد مى كنند. بنابراين، يكى از انگيزه هاى ازدواج دختران، كه بيرون آمدن از تنهايى و انس گرفتن به همسر است، با شاغل شدن آنان از دست مى رود; زيرا نزد آنها شغل به جانشين مناسبى براى ازدواج تبديل شده است.

نقش مسكن درسن ازدواج
نخستین عاملی كه در مسئله ازدواج مطرح می شود ، عامل مسكن است. هر خانواده به یك واحد مسكونی مستقل نیاز دارد. داماد یا عروس سرخانه شدن ، یا زندگی مشترك با خانواده پدر و مادر نتیجه اش دخالت های آنها و دیگر خویشاوندان ، و در نهایت اختلاف و ناسازگاری است. از این رو قبل از ازدواج، باید موضوع مسكن حل شود. بیشتر زوج های جوان و پسران ترجیح می دهند، ولو در یك اطاق ، مستقل زندگی كنند. بنابراین منظور از مسكن، داشتن آپارتمان یا خانه ی مجلل نیست. البته اگر امكان مالی باشد، مانعی ندارد. اما در حالتی كه وسع مالی نباشد، آنچه مهم است استقلال در مسكن است؛ ولو یك آپارتمان بسیار كوچك و یا به صورت استیجاری. داشتن مسکن نیز یکی از مقوله های مهمی است که عدم وجود آن سن ازدواج را بالا می برد.

وسائل زندگی وهزینه های رفاهی و معیشتی
برابر رسم معمول ، دختر جهیزیه ای شامل وسایل زندگی با خود به خانه بخت می برد. چنانچه پسر و خانواده او روی مسئله زیاد بودن جهیزیه پافشاری كند زمینه انصراف از ازدواج را فراهم می آورد. باید ازدواج را باناشویی قرار گیرد.

در جامعه ما غالباً تامین هزینه های زندگی به عهده شوهر است. بعضی از دختران ملاك ازدواج را میزان درآمد پسر قرار می دهند تا بتواند هزینه های زندگی را در یك سطح عالی تأمین نماید. گاه توقع زیاد موجب می شود كه شوهر با وجودِ داشتن شرایط مناسب ، از ازدواج منصرف شود. بنابراین توقع دختر باید در حد توانایی پسر و وسع مالی او باشد و دختر و پسر قبل از ازدواج ، شرایط شغلی و درآمد و توقع همسر خود را در نظر بگیرند و در انتخاب همسر با آگاهی و بصیرت تصمیم گیری نمایند.

تشریفات ازدواج
پايبند شدن به رسومات موهوم و خيالي و سنگين كردن هزينه هاي ازدواج و توقّع هاي بي مورد يكي از موانع اجراي ازدواج در اجتماع است.بر آوردن آرزوهاي بيجا و تشريفات زائد با هزينه هاي كمر شكن موضوع ازدواج را ناممكن و يا دشوار ساخته است.با اينكه جشن ويژه و مراسم مخصوص و دعوت مؤمنين به وليمه عروسي امري مستحب است و شرع مقدّس اسلام نيز به آن دستور داده است ولي اين مراسم نبايد با خرجهاي گزاف و كمر شكن و شهوت طلبي همراه باشد.امروزه هزينه مخارج ازدواج آنقدر بالا رفته است كه كمتر جواني مي تواند به خود جرئت داده و بار چنين مخارجي را تحمّل نمايد.اگر چه دستور تزويج و اقدام به چنين امر مقدّس يك موضوع همگاني و عمومي است و زن و مرد و دختر و پسر واجد شرايط و نيازمند ازدواج بايد اين سنّت الهي و نبوي را عملي سازند اما با توجّه به وضع زندگي و مراسم پر تشريفات عصر حاضر و سنگيني مهريه ها و...عملا“اين موضوع را در مورد اكثريّت جوانان غير ممكن ساخته است.

عوامل فرهنگى
گرچه كشور ما از يك فرهنگ غنى و كامل اسلامى برخوردار است، ولى به دلايلى همچون نفوذ فرهنگ بيگانه و مانند آن، اين فرهنگ كم رنگ شده و سفارش هاى اكيد اسلام به تعجيل در ازدواج و كراهت از تأخير آن، تا حدى بين جوانان به فراموشى سپرده شده است. جوان ايرانى كه در گذشته مهم ترين برنامه اش در اولين فرصت، ازدواج و تشكيل زندگى بود، امروز ديگر اين گونه فكر نمى كند و حتى عده قليلى زمان ازدواج را مختصّ ميان سالى مى دانند. بنابراين، نفوذ فرهنگ غربى به ذهن جوانان ما يكى ديگر از عوامل مهم در تأخير ازدواج و عدم رغبت جوانان به ازدواج بموقع است و ترس اين وجود دارد كه اين فرهنگ مخرّب، گسترده و فراگير شود.

برتري طلبي

 

از دیگر موانع ازدواج برتري طلبي و اشكال تراشي در مورد انتخاب همسر است.ديانت و فضائل اخلاقي وحريّت و آزادي در انتخاب همسر از اصول ازدواج به شمار مي رود.هدفهاي اقتصادي و مال اندوزي و ملاحظات ديگر در انتخاب همسر باعث انحراف در مسير اين امر مقدّس است.چه بسا دختراني هستند كه حاضر نشده اند با افراد متديّن و با اخلاق ازدواج كنند سرانجام شانس ازدواج را به كلّي از دست داده اند و بالعكس مردان زيادي هم پيدا مي شوند كه سراغ پيرايه ها و شخصيت هاي كاذب و مادّي مي روند و نتيجه اش عدم موفّقيّت يا ندامت پس از ازدواج است.



|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
جواب سرلشکر جعفری به اظهار نظر در مورد شورای نگهبان
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 10:3 | بازدید : 266 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 3 )

به گزارش سیروان نوین به نقل از فارس، سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری در حاشیه جلسه قرارگاه تحول و تعالی سپاه در واکنش به سخنان اخیر برخی از مسوولین اظهار کرد:برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده ی دشمن تنظیم شود و می گویند ما هر طوری که می خواهیم نمی توانیم حرف بزنیم و عمل کنیم؛ چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند.
وی تصریح کرد: این اولین آثار زیر سؤال بردن عزت نظام و شور و شعور جامعه انقلابی و ملت مقاوم ما است که در اوج قدرت باید بر اساس این دیدگاه، رفتار خود را با عمل دشمن تنظیم کنیم!! و به تعبیری صریح تر این یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی و انقلابی ایران.
سرلشکر جعفری در ادامه با بیان اینکه تعالیم اهل بیت علیهم السلام و منش سیاسی حضرت امام (ره) به ما می آموزد باید آزاد، مستقل و قدرتمند، به دستاورد آینده انقلاب، یعنی تمدن اسلامی بیاندیشیم و در مقابل نفوذ و اراده ی دشمنان مستحکم و پایدار ایستادگی کنیم گفت: کسانی که می خواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنه های جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه ی رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد.
وی همچنین پیرامون سخنانی که تضعیف شورای نگهبان را به دنبال دارد گفت: اینگونه گویش ها که در آن تضعیف ارکان مؤثر انقلاب مثل شورای نگهبان را در پی دارد، خدشه به وحدت ملی و شعار برگزیده ی سال یعنی همدلی و همزبانی است.
فرمانده کل سپاه تأکید کرد: کسانی که از مسیر همین شورا و با بلند نظری و منش غیر جناحی اعضای آن، فرصت ظهور در عرصه ی مدیریت کشور را یافته اند، باید گفتار سنجیده تری داشته باشند.
سرلشکر جعفری با اشاره به سفارش امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه « نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی خود عدول می کند» اظهار داشت: به مسوولان محترم نظام توصیه می کنیم این سفارش حضرت امام (ره) را مشی خود قرار داده و اجازه ندهند برای جلب رضایت نسبی نظام سلطه و شیطان بزرگ، باورها و ارزش های انقلابی جامعه زیر سوال برده شود.
وی در پایان تأکید کرد: سپاه پاسداران در کنار مردم غیور و با ایمان ایران اسلامی محکم ایستاده است و به برکت این ایستادگی و همدلی و همزبانی، اجازه نفوذ سلطه گران را در هیچ عرصه ای به یاری خدای بزرگ نخواهیم داد.



:: برچسب‌ها: سیروان نوین،ایلام نیوز ,
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
چهار شنبه 28 مرداد 1394 ساعت 12:5 | بازدید : 176 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 2 )

طبیعت سوخته سیروان



:: برچسب‌ها: سوختن درختان بلوط ,
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
چهار شنبه 28 مرداد 1394 ساعت 12:1 | بازدید : 202 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 5 )

طبیعت بهاری سیروان



:: برچسب‌ها: بهار سیروان سبز و اباد ,
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
وصیت نامه عروس زاگرس
چهار شنبه 21 مرداد 1394 ساعت 10:2 | بازدید : 261 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

شَلَم هاوار کی ایوشه مانشت کو

آگرم دانه باوانم ها کو

مه له خوم بَدتر اِرا قلارنگ

غم بوی و بارم و دلم هاته تنگ

وینه کبیرکوه قله اناران

داریله سوزیان له سر کلاوان

کویه برجعلی ملک شش وَنِ

آگره دانه بِن له بان بِن

و ینه باوه یال غم بوی و باره

داد رسه نیره بایگو دیاره

هی داد هی بیداد هی هاور هی رو

دینار کو سوزیا بوی وه پَتَه سو

وو دم آگروو گِره ناریه

غم اِ دنیا گِشته باریه

آسمان گیره و حال دله

ویاد روژیل خرمان و گلِ

و حال سنجاب آگره پَره

ماریل برشیای نو خوله مره

سوسگ یتیم، کوک بی کسه

بالو پر سوزیاگ بی فریاد رسه

خرگوش باهوش، روای فن بازه

کفتار و شکار، گرگ و ورازهِ

عقاب و شاهین، مار و کیسله

قلاو کموتر پشه عسلِ

ملیل سوزیاگ هر کس نناسه

خرس و پلنگ و شکار خاسه

کلو بزنیل بان مغاره

آخر شریل دایم غم باره

وصیت کِردنسه ستاد بحران

جنازه کولمان بون ارا تهران

بویش یه سند هزاران کووه

خاکمان بکن له مال نوه

شاید مسئولین السن له خاو

فکرمان بکن و بالگرد یا آو

هر کس را طبیعت نیتِ پاکه

قطعاً له آتش دوزخ بی باکه

یعقوبی غمین و غم بوی و باره

آزومندم واران بواره

واران بواره آگر بو خاموش

 

 

 

غم داریلم بکم فراموش




:: برچسب‌ها: آتش سوزیهای اخیر جنگلهای بلوط ایلام ,
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
سخنانی از برایان تریسی
یک شنبه 26 آذر 1391 ساعت 11:29 | بازدید : 360 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 8 )

 
1- با ارزش ترین دارایی ما توانایی کسب درآمد است نه آن پولی که به دست می آوریم. توانایی از دست نمی رود اما پول و ثروت ممکن است بارها از دست برود.
 
2- موفقیت مانند نردبان است و مهارت های ما پله های آن را می سازد، اگر پله ها کامل نباشد، ما نمی توانیم از نردبان بالا برویم.
 
3- پتانسیل انسان آنقدر زیاد است که می توان صد زندگی همزمان داشته باشد. ما می توانیم هر چیزی را بیاموزیم ودر هر امری متخصص شویم.
 
4- آموزش کلید موفقیت است ولی چون سخت و وقت گیر است و بیشتر انسان ها تنبل اند کسی برای یادگیری اهمیت قائل نمی شود.
 
5- امروزه نه تنها باید هوشمندانه کار کرد بلکه باید هوشمندانه وسخت کار کرد تا به ثروت و موفقیت نائل شد.
 
6- اهمیت کلمات در زندگی بسیار مهم است. کلمات خوب، تفکرات بهتری را ایجاد می کنند.
 
7- افراد موفق بر راه حل ها تمرکز می کنند اما افراد متوسط به فردی که مشکل را ایجاد کرده است فکر می کنند.
 
8- کیفیت زندگی و هدف اصلی ما بستگی به احساسمان از خود (کرامت نفس) دارد.
 
9- هدف داشتن با هدف گذاشتن متفاوت است. نوشتن اهداف از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. افرادی که اهداف مکتوب دارند ده برابر دیگران موفق ترند.
 
10- برندگان کسانی هستند که درازمدت فکر می کنند، افراد متوسط کوتاه مدت و سطحی می اندیشند.
 
11- افراد موفق کارهای بزرگ و سخت را انجام می دهند ولی افراد متوسط، دنبال کارهای راحت و معمولی می روند.
 
12- هر یک از ما باید یک نقشه بیست ساله داشته باشیم و به جای فکر کردن به مشکلات اقتصادی دنبال برداشتن قدم ها در مسیر اهداف خود باشیم.
 
13- کسانی که مهارت های مالی دارند موفق می شوند. شما باید در روز حداقل دو ساعت درباره اقتصاد و سرمایه گذاری مطالعه داشته باشید.
 
14- راز اکثر موفقیت ها پشتکار و مقاومت است باید با خودت عهد کنی که کنار نمی کشی تا به اهدافت برسی.
 
15- اعتماد به نفس باید آنقدر بالا باشد که هیچ چیز نتواند جلوی ما را بگیرد.
 
16- برای فروش موفق باید تعداد تماس ها و ارتباطات را افزایش دهید.
 
17- نگران شنیدن نه نباشید، نه یعنی پول!
 
18- کسانی که بیشترین نه ها را دریافت می کنند بیشترین بله ها را نیز می شنوند.
 
19- باید به محصولات یا خدماتی که ارائه می دهید اعتقاد داشته باشید، اگر اعتقاد دارید که محصولتان عالی است، ناخودآگاه مشتری این موضوع را درمی یابد. (و برعکس!)
 
20- فروشندگان موفق عاشق محصول، کار و شرکتشان هستند.
 
21- به جای اینکه فروشنده باشید، یک مشاور دلسوز باشید، آنگاه فروش خودش اتفاق می افتد.
 
22- فقط هدف این نیست که فروشی انجام دهی بلکه باید ابتدا ببینی که این مشتری به محصول تو نیاز دارد یا خیر.
 
23- قدرت در دست کسانی است که بهترین نُت برداری را دارند.
 
24- در فروش باید ابتدا اعتمادسازی کنید.
 
25- انتخاب های امروز، کیفیت زندگی فردای شما را می سازند. گذشته را رها کنید و به فکر ساخت فردای خویش باشید.
 
26- هیچ موقع نگویید که دیگر دیر شده است. هیچ وقت برای گرفتن تصمیمات صحیح دیر نیست.
 
40 نکته کلیدی از سخنان برایان تریسی در همایش تهران
 
27- به سوی خورشید تمرکز کنید تا سایه پشت تو قرار گیرد.
 
28- ما باید تغییر کنیم. اگر تغییر نکنیم، کنترل زندگی را در دست نخواهیم داشت.
 
29- برای هر حوزه زندگی باید برنامه جامعی تدوین کنیم. باید فراتر نگاه کنیم و روی آینده تمرکز کنیم.
 
30- افرادی که موفق و در جامعه مورد احترامند کسانی هستند که بیشترین وقت را روی آماده سازی برای آینده می گذارند.
 
31- برای تسخیر آینده باید از لذت های آنی دست بکشیم.
 
32- منحرف شدن از مسیر اصلی، بزرگترین عامل شکست ما است.
 
33- افراد موفق سخت و هوشمندانه کار می کنند. هوشمندانه یعنی کارهایی را انجام دهیم که با اهدافمان سازگار باشد.
 
34- کارهای کوچک، ساده و راحت را انجام ندهید زیرا کم کم به آنها عادت می کنید. از کارهای سخت و بزرگ استفاده کنید.
 
35- افراد موفق کارهایی را انجام می دهند که پتانسیل نتایجش بسیار بالاست.
 
36- همیشه برای همه کارها برنامه داشته باشید تا بتوانید اقدامات را سریع تر انجام دهید.
 
37- قبل از شروع هر کاری چک لیست و گام های سازماندهی شده آن را بنویسید.
 
38- میلیاردرها عادت دارند روزانه هدف گذاری کنند.
 
39- میلیاردرها عادت دارند کارهای شان را تکمیل کنند و نیمه کاره رها نکنند.
 
40- میلیاردرها عادت دارند با مهم ترین عمل، روزشان را شروع کنند.


|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
هوخشتره
سه شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 9:12 | بازدید : 696 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

هووَخشَترَه (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.) تواناترین شاه ماد اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
نام هووخشتره پادشاه ماد را یونانیان به صورت (کی آخسارو، کیخسرو که او را صورت افسانه‌ای هووخشتره پادشاه ماد می‌پندارند) نوشته‌اند که در فارسی تلفظ فرانسوی آن یعنی Cyaxares را نیز زیاد نوشته و بکار برده‌اند.
به احتمال قوی، معنی نام او «خوش‌نشانه» است در معنی کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند. ریشه نام او از فعل هَخش در پارسی باستان آمده که به معنی نشانه‌گیری کردن است. اجزاء این نام عبارت‌اند از هو (خوب)+هخش (نشانه‌گیری)+تر (اضافه دستوری)
زندگینامه
هووخشتره ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با نَبوپَلَّسَر شاه بابل متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، دختر هووخشتره به نام امیتیس به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت‌النصر دوم درآمد. امتیس از زندگی در جلگه میان‌رودان دلگیر شد و برای کوه‌های بلند میهنش دلتنگی بسیار کرد. از این رو بُخت‌النصر دوم به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ‌های معلق بابل را داد تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران را داشته باشد.
تشکیل سپاه منظم
هووخشتره، در جوانی، شکست پدرش، خشتریته را در برابر آشوری‌ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می‌کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی‌آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.
بیرون راندن مهاجمان
هووخشتره، تصمیم به بیرون راندن سکاها گرفت. او، فرماندهٔ سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همهٔ آنان را یکجا مسموم کرد. سپس، لشکریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند.
حمله به امپراتوری آشور و لشکرکشی‌ها
چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر فراهم شد، هووخشتره، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت. هووخشتره، با این نیروی نظامی، به سوی آشور حرکت کرده، و پایتخت آن یعنی شهر آشور را محاصره و فتح کرد. هوخشتره در سال ۶۱۴ پ م از کوه‌های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نبوپلسر در شهر آشور به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پ. م. شاه آشور در نینوا بود.
هووخشتره و نبوپلسر توانستند با همیاری، پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند. ساراگوس، چون در برابر مادها و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند، سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد. هووخشتره و نبوپلسر امپراتوری آشور را درهم‌شکستند.
پس از این پیروزی، مادها بین النهرین شمالی، ارمنستان و بخش‌هایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه شد. جنگ معروف بین مادها و لیدی‌ها که با نام نبرد قزل ایرماق معروف است، در ۲۸ ماه می‌۵۸۵ قبل از میلاد مسیح، به دلیل کسوف ناگهانی پایان یافت.
نبرد بین ماد و سکا را هرودت اینگونه نقل می‌کند:
"بین لیدی و مادها جنگ به پا شد و تا پنج سال طول کشید. که در این سال ها گاهی مادها لیدی ها را عقب می‌راندند و گاهی لیدی ها مادها را به عقب می‌راندند و همچنین در شب نیز می‌جنگیدند. با این حال به جنگ با نتیجه برابر خود ادامه دادند. در ششمین سال نبردی در گرفت که تا جنگ شروع شد روز شب شد. و این تغییر روز را تالس میلسی برای لیدی ها پیشگویی کرده بود و این همین سال را مشخص کرده بود. مادها و لیدی ها وقتی دیدند که روز شب شد دست از جنگ برداشتند و هر دو مشتاق بودند که صلح برپا شود. و کسانی که بین آنها صلح به پا کردند سینسیس کیکیلیانی و لابینتوس بابلی بودند.این ها کسانی بودند که هر دو را تشویق به سوگند خوردن کردند و مبادله ازدواجی را به پا کردند تا آلایتس دختر خود آرینس را به ایشتوویگو پسر هووخشتره بدهد چون بدون یک رابطه قوی صلح پایدار نخواهد ماند. (Histories, 1.73-74, trans. Macaulay)"
هووخشتره پس از این که جنگ با پیروزی پسرش، آستیاگ یا ایشتوویگو به پایان رسید از دنیا رفت. آستیاگ پدربزرگ مادری شاهنشاه کوروش بزرگ، و پدر شاه‌دُخت ماندانا (مادر کوروش بزرگ) بود.
 

|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
نگفته هایی در مورد شهر سوخته در جنوب شرقی ایران
یک شنبه 11 تير 1391 ساعت 8:47 | بازدید : 529 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

 تا چندی پیش بسیاری از تاریخ شناسان سومرهای را دارای قدیمی ترین تمدن جهان می دانستند که در جنوب عراق امروزی زندگی میکردند. تاریخ شناسان قدیم نوشته اند که سومری ها ۴۵۰۰ سال پیش از میلاد، اولین مدنیت بشری را در این نقطه از جهان به وجود آورده اند.
اما یک پژوهشگر تاریخ، بر پایه اسناد و مدارکی که بدست آورده، در چند سخنرانی در آمریکا و اروپا، شهر سوخته را گهواره تمدن جهان اعلام کرده و می گوید: «کهن ترین تمدن در جنوب شرقی ایران و شهرسوخته وجود داشته است.» این فرضیه پیش از این نیز مطرخ شده بود اما اکنون مدارک تازه تری در این زمینه بدست آمده است.
این تمدن نزدیک به هفت هزار سال پیش در جنوب شرقی ایران در کنار حریر رود، شهر سوخته، اسپیددژ پدید آمد و کهن ترین سکونت گاه  بشر و مرکز تجارت و هنر و درحقیقت پلی بین فرهنگ ها و تمدن های دیگر بوده است.
  این یک نظریه جدید در مورد پیدایش تاریخ و تمدن بشری است.
  پیشتر از این می گفتند که سومری ها قدیمی ترین تمدن بشری را دارند. اما الان با پژوهش هایی که انجام گرفته به این باور و دریافت رسیده اند که ایرانی ها قدیمی ترین تمدن بشری را به وجود آورده اند.
 قدیمی ترین خط جهان که تا کنون تصور می شد که در سومر به وجود آمده است، در «کُنار صندل» پیدا شده است که ۳۰۰ سال از تمام خطوط باقیمانده جهان کهن تر است.
قدیمی ترین اسطوره جهان، گیلگمش، بر روی صدها جام زر از اینجا به جاههای دیگر راه پیدا کرده است.
بزرگترین و قدیمی ترین زیگورات جهان ، یعنی نیایشگاه و رصد خانه قدیمی دنیا در این منطقه و در فضایی به اندازه چهارصد متر در چهارصد متر بنا شده بوده است.
اولین نقاشی متحرک دنیا به شکل یک بز و درخت اولین بار بر روی یک ظرف در این منطقه پیدا شده است و از نظر پزشکی بسیار پیشرفت کرده بوده است.
نخستین چشم مصنوعی دنیا را در کاسه سر یک اسکلت در یک گور در آنجا یافته اند و اینها درحقیقت متعلق به دوران گذار به عصر برنج بوده است.
ما کوره های ذوب مس بسیاری را در آنجا یافتیم و در حقیقت می شود گفت که قدیمی ترین فلزکاران جهان نیز در این منطقه می زیسته اند.
 برای اولین بار هرمز رسام، یک ایرانی تبار موصلی که بعدها به بریتانیا رفت و درحقیقت لوح حقوق بشر کوروش را هم ایشان کشف کرد و دانش آموخته دانشگاه آکسفورد بود، برای اولین بار لوحه های گیلگمش را یافت و بعدها ... آلمانی آن را رمز خوانی کرد و در سال ۱۸۷۲ جورج اسمیت آنها را به انگلیسی ترجمه کرد.
لوحه های گیلگمش ۱۲ لوحه اند که در کتابخانه آشور به همراه ۳۰ هزار لوحه دیگر نگهداری می شد و این کتابخانه در سال ۱۸۴۹ کشف شد.
 شهر سوخته یکی از مهمترین مراکز این تمدن بوده است. لایه هایی که برداشت شده است تا شش هزار سال تاریخ این شهر را نشان می دهد.
تا به حال در چهار دوره مختلف آن منطقه مورد کاووش های باستان شناسی قرار گرفته است. وسایل آرایشی بسیار زیاد ، ۱۲ نوع پارچه یک جواهرسازی بی مانند، سفال گری بسیار کم نظیر و شهرسازی بسیار مدرن که محله های امن و ساختمان سازی بسیار پیشرفته را نشان می دهد در این کاووش ها کشف شده است.
شهر سوخته در واقعی یکی از مراکز این تمدن است که آن را تمدن ارتا نام گذری کرده اند.
در گل نوشته ای سومری به این تمدن ارتا اشاره شده است. در این گلنوشته ها نوشته شده که در شرق سومر تمدنی وجود دارد که از عظمت این تمدن یاد شده است.
شهر سوخته در ایران کنونی و در نزدیکی شهر زابل است. البته بسیای از اشیا این شهر غارت شده است. نزدیک به چهار هزار گور در آنجا وجود داشته که حدس زده می شود که در هر کدام بیش از ۲۵ شیئی باستانی وجود داشته است ولی بخش بزرگی از این اشیاء متاسفانه به وسیله افراد بومی و قاچاقچیان غارت شده است.
الان موزه ها و حراجی های سراسر دنیا پر است از اشیاء بی مانند و بی نظیر این تمدن.

|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
داستان اعدام بابک خرمدین بدست اعراب جاهل
یک شنبه 11 تير 1391 ساعت 8:44 | بازدید : 655 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

حتما درباره ی بابک خرمدین تا کنون شنیده اید!
سردار بزرگ ایرانی که از آذربایجان کنونی بر علیه حکومت اعراب که پس از حمله شان به ایران به پاکرده بودن به پا خاست...
ولی ماجرا به همینجا ختم نمی شود!
بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران است!
او به همراه مازیار بر علیه حکومت اعراب قیام کرد و سر انجام به دست ناپاک ترین و دجال ترین حاکم بنی عباس پس از تحمل زجر بسیار کشته شد.
کشته شدن بابک همواره یکی از رویداد هاییست که در آن اوج وفاداری و پایبندی به میهن پاکمان ایران دیده می شود.
بابک بدون شک یکی از اسطوره های تاریخ ایران زمین است.
و اعدامش بدون شک یکی از تلخ ترین رویدادهاست
روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.
بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.
پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار بر آن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.
پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ....
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه او را میشناختند.
ابن الجوزی می نویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که این همه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است.
بابک گفت: خواهید دید.
چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دست هایم را قطع کنند خون های بدنم خارج می شود و چهره‌ام زرد می شود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است
چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.
به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک بر زمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را پاره کنند.
پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس از آن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و جسد بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد.
آخرین گفتار بابک چنین بوده است:
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.
تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.
مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
اما تو ای افشین . . . در انتظار و بدین سان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
پاینده ایران...
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی می شد.
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.
طبری می نویسد که وقتی دژخیم دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.
معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار و افشین که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود

|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
کوروش نخواب که ملتت در خواب است...
سه شنبه 23 خرداد 1391 ساعت 8:50 | بازدید : 382 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

 
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پر بار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده، از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را بیان کنم؟؟؟
خداوند گفت: بگو ای بزرگوار بنده ی من...
-از تو می خواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصت دهی تا ایران امروز را بررسی کنم؛ سوگند می خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
- چرا چنین چیزی را می خواهی؟ به جز این هر چه را بخواهی برآورده می کنم؛ اما این را نخواه.
- خواهش می کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگزار خواهم بود؛ و اگر این چنین هم برایم نکنی باز هم تو را سپاس خواهم گفت.
خداوند یکی از ملائکه ی خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی از پاسارگاد بیرون کشید؛ فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.
کوروش گفت: عجب! اینجا چقدر مرطوب است!
فرشته تاسف خورد...
- می توانی مرا بین مردم ببری؟ می خواهم بدانم نوادگانم چقدر به یادم هستند؟؟
و فرشته چنین کرد...
کوروش برای این کار شوق و ذوق بسیاری داشت، اما به زودی ناامیدی جای آن را گرفت. به جز عده ای اندک کسی به یاد او نبود. کوروش بسیار غمگین شد، اما با صدایی رسا گفت: اشکالی ندارد؛ خب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خود هستند.
فرشته تاسف خورد...
کوروش در راه می شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزدند: عبدالله، قاسم، جابر،...
- هرگز پیش از این چنین نام هایی را نشنیده بودم!!!
فرشته گفت: این نام ها عربی است و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
- اعراب؟؟؟ آن ها دیگر چگونه موجوداتی هستند؟؟!!
- درست است؛ تو آنها را نمی شناسی. آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت می کردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها قومی کاملا وحشی بودند.
کوروش بر افروخت...
- یعنی می گویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟! پس پادشاهان این سرزمین چه می کردند؟؟؟!!!!!!
فرشته بسیار تاسف خورد...
سکوت سهمگینی بین آنها حاکم شده بود.
پس از مدتی کوروش گفت: تو می دانی که من جز ایزد یکتا کسی را نمی پرستیدم؛ مردم من اکنون پیرو آیین الهی هستند؟
- در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد... - خدا را سپاس! چه آیینی؟
- اسلام.
- چگونه آیینی است اسلام؟
- آیینی بسیار نیک است.
و کوروش بسیار شاد شد... - خداوندا، تو را بسیار سپاس...
اما بعد از چند ساعت معنی "در ظاهر بله" را فهمید!
- نقشه ی گشایش های ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر گسترده شده است؟
و فرشته چنین کرد...
- همین؟؟؟!!!
کوروش باورش نمی شد، با ناباوری به نقشه می نگریست...
- پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب به این اندازه شگرف کوچک شده؟!
و فرشته بسیار تاسف خورد...
- خیلی دلم گرفت هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتم. می خواهم سفری کوتاه به آن سوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده. شاید این سفر دردم را تسکین دهد.
فرشته چنین کرد...
تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. هم نشینی با کوروش به آن مرد لذت بسیار بخشیده بود. پس از چند دقیقه که با هم گرم گرفته بودند، آن مرد از کوروش پرسید: راستی شما اهل کجایید؟
کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و گفت: ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و با ترس و عصبانیت گفت: اوه! خدای من! او یک تروریست متحجّر است!!
کوروش از این رفتار بسیار متعجب شد. عکس العمل آن مرد به هیچ وجه آن چیزی نبود که کوروش انتظارش را داشت. قلب کوروش شکست.
به آرامی گفت: - مرا به آرامگاهم برگردان...
فرشته بغض کرده بود و با بغض گفت: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام! دروغ، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردنِ...
کوروش رو به آسمان کرد و با فریادی اشک آلود گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم. کاش هم چنان در خواب و بی خبری به سر می بردم...
و این بار دیگر فرشته گریست...

|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
معرفی شاهان عیلامی
دو شنبه 15 خرداد 1391 ساعت 8:54 | بازدید : 698 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

شاهان عیلام
 
 
 
شاهان ایلام از سال ۲۲۲۵ تا ۶۴۰ قبل از میلاد؛ بر سرزمین ایلام(حدود این سرزمین از طرف غرب دجله، از طرف شرق پارس و کرمان، از طرف شمال همدان، و از سمت جنوب بوشهر بود)فرمان می‌رانده‌اند. اگرچه نخستین آثار بدست آمده از تمدن ایلامی مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد است اما به دلیل نبود مدارک نوشتاری نمی‌توان دربارهٔ حکومت‌ها و شاهان ایلامی پیش از ۲۲۲۵ اظهار نظر کرد. بیشتر این پادشاهان با فرمان‌روایان بابل، سومر و اکد در جنگ بودند. در سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور ایلام را تصرف کرد. مردم ایلام قتل‌عام شدند و دولت عیلام نابود شد، اگرچه دامنهٔ حکومت عیلام تا کرمان و سیستان ادامه داشت و برخی حکومت‌های محلی ایلامی همچنان تا زمان اتحاد با آریایی‌ها و هخامنشیان باقی ماندند (و در نهایت حکومت آشور بدست مادها و بابلیان نابود گشت، و بابل نیز بعدها به دست هخامنشیان تصرف شد).
 
اونتاش گال
اونتاش گال در سال ۱۲۶۵ قبل از میلاد، به حکومت عیلام رسید و شهری جدید به نام اونتاش بنا کرد و در آن زیگورات برپا ساخت.
شوتروک ناخونته اول
شوتروک ناخونته اول بسال ۱۲۰۷ قبل از میلاد، به پادشاهی رسید و در آغاز با شاه بابل وارد جنگ شد و موفق شد که بابل را تصرف کند. شوتروک ناخونته فرمان به غارت بابل داد و تمام گنجینه‌های آن شهر را به شوش منتقل کرد.شوتروک ناخونته به سرزمین کاسی‌ها هم تاخت و آن‌جا را نیز تصرف کرد. شوتروک ناخونته معابد بسیاری در همه شهرهای قلمرو خویش بنا کرد و چند شهر و روستا را آباد ساخت. شوتروک ناخونته در سال ۱۱۷۱ قبل از میلاد درگذشت.
شیلهک این شوشیناک
شیلهک این شوشیناک در سال ۱۱۶۵ قبل از میلاد؛ به سلطنت عیلام رسید و پس از آن به تجهیز سپاه پرداخت و تا ناحیه دیاله نفوذ پیدا کرد و به کرکوک رسید و بابل را محاصره نمود و به غنایم زیادی رسید. در میان این غنایم، لوح سنگی نارامسین و قانون حمورابی به معبد شوش تقدیم شد و سپس همه دره دجله و ساحل خلیج فارس و رشته‌کوه زاگرس زیر سلطه او درآمد و همه ایران غربی متحد شده و نخستین شاهنشاهی در تسلط عیلام تشکیل گردید.شیلهک این شوشیناک در سال ۱۱۵۱ قبل از میلاد درگذشت.
شوتروک ناخونته دوم
شوتروک ناخونته دوم به سال ۷۱۷ قبل از میلاد، به سلطنت عیلام رسید و کتیبه‌ای در کوه نزدیک مال‌میر بنا کرد و یک معبد کوچک هم ساخت. شوتروک ناخونته دوم در سال ۶۹۹ پیش از میلاد، درگذشت.
هالوشو
هالوشو در سال ۶۹۹ قبل از میلاد به پادشاهی عیلام رسید و به سرزمین اکد حمله کرد و شاه بابل را اسیر کرد و با خود به عیلام آورد و شخص دیگری را به پادشاهی بابل برگزید. در زمان هالوشو، بابل تابع عیلام شد. هالوشو، پسر سناخریب را به دام انداخت و او را به قتل رسانید و سناخریب هم پسر او را کشت و پس از آن مردم عیلام شوریدند و او را در سال ۹۶۳ قبل از میلاد، عزل کردند.
کودور ناخونته
کودور ناخونته در سال ۶۹۳ قبل از میلاد و پس از برکناری هالوشو، به سلطنت رسید و در این زمان آشور به عیلام حمله کرد. کودور ناخونته نتوانست در برابر حملات آشوری‌ها مقاومت کند. آشوری‌ها شرط صلح را برگشت بابل به قلمروشان قرار دادند اما کودور ناخونته نپذیرفت. عیلامیان به شهر ماداکتو در کرخه مهاجرت کردند. کودور ناخونته خود را به شهر هیدالو رسانید. کودور ناخونته پس از یک سال سلطنت به دست درباریانش در سال ۶۹۲ قبل از میلاد، کشته شد.
هوبان ایمنا
هوبان ایمنا در سال ۶۹۲ قبل از میلاد، به سلطنت رسید. در زمان او بار دیگر نزاع درگرفت و عیلام به طرف‌داری از امیر بابل که دست‌نشانده خود او بود، بر ضد آشور وارد مبارزه شد و جنگی درگرفت و کمی بعد سناخریب توانست بار دیگر بابل را تسخیر کند و عیلام را به سرزمین‌های نخستینش بازگرداند.
خوم‌بان ایگاش
خوم‌بان ایگاش در سال ۶۸۸ قبل از میلاد، به شاهی رسید و به بابل حمله کرد و تا شهر سیپ‌پار پیش رفت و آن‌گاه به شوش بازگشت و در سال ۶۷۴ جان سپرد.
اورتاکو
اورتاکو در سال ۶۷۴ قبل از میلاد، به شاهی نشست. اورتاکو با آشور روابط بازرگانی برقرار کرد. در این هنگام آشوربانیپال به مصر یورش برد و اورتاکو به بابل تاخت و آن شهر را تسخیر نمود.
هوبان هالتاش
هوبان هالتاش در سال ۶۴۰ قبل از میلاد، به شاهی رسید.در دوران حکومت او، آشوریان دوباره به عیلام حمله کردند و مدکتو را تصرف نمودند و با فتح این شهر آشوریان به کرخه راه یافتند. شوش پایتخت عیلام تسخیر گردید.آشوربانیپال دستور قتل هوبان هالتاش را صادر کرد و پادشاهی عیلام در سال ۶۳۱ قبل از میلاد، پایان یافت.
 
 
منابع
  • مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران (جلد ۱) -(ص ۱۳۳-
  • تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جنگ و جنگاوری بر فلات ایران از تمدن ایلام تا 1320 خورشیدی -
اسدالله معطوفی
  • دنیای گمشده ایلام، هینس، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران: ۱۳۷۱
  • گذری بر تاریخ ایلام، هینس، ترجمه محمدحسین خانی، تهران: ۱۳۷۳
  • ایران در سپیده‌دم تاریخ، جرج کامرون، ترجمه حسن انوشه، تهران:۱۳۷۲
  • مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. ( جلد ۱ ) - 133-142
 
 

|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
عیلام باستان
چهار شنبه 10 خرداد 1391 ساعت 8:56 | بازدید : 611 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

 
عیلام
نقشه‌ای از سرزمین ایلام باستان (نارنجی) و نواحی همسایه آن
ایلام یا عیلام نام یکی از تمدن‌های ایران است که از سال ۳۲۰۰ پیش از میلاد تا ۶۴۰ سال قبل از تولد مسیح، در بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران گسترده بودند.(تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است.[نیازمند منبع]) تمدن ایلام یکی از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، و کرمانشاه و در دوران‌هایی تا جنوب دریاچه ارومیه را شامل می‌شد.
نام
نام این قوم هالتامتی (Haltamti) و سپس آتامتی (Atamti) بود که اکدیان آن را عیلام تلفظ می‌کرده و در کتابِ مقدس یهودیان نیز به همین شکل آورده شده‌است. این واژه به معنای «کوهستانی» است، که به محل زندگی این مردمان در دامنه‌های زاگرس اشاره دارد.
امپراتوری‌ها / شهرها
زبان
 
بر اساس یک نظریه دیگر نام ایلام از یکی از نوه‌های نوح گرفته شده‌است. در تورات نام یکی از پسران سام، عیلام می‌باشد که بر اساس کتاب خوزستان کنونی مهاجرت کرده و در آنجا تمدن تشکیل می‌دهد. یکی از پسران او دارای نام شوش به نام او نامگذاری گردیده‌است.
نام دو استان در ایران امروز برگرفته از نام آنان است. علاوه بر استان ایلام، نام خوزستان نیز از واژه Ūvja آمده که از روی کتیبه نقش رستم[۱] و کتیبه‌های داریوش در تخت جمشید و شوش[۲]، به معنای ایلام بوده و بنا به گفته ایرج افشار در «نگاهی به خوزستان: مجموعه‌ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی منطقه» در یونانی Uxi تلفظ می‌شده[۳] و اگر گفته ژول آپِر را بپذیریم در ایلامی Xus یا Khuz بوده‌است. سِر هنری راولینسون نیز تلفظ پهلوی Ūvja را Hobui دانسته که ریشه نام اهواز و خوزستان است. این لفظ از حاجوستان و هبوجستان به دست آمده که در «مجمع التواریخ و القصص» (ابتدای قرن ششم هجری) در اشاره به خوزستان آمده‌است.
زبان ایلامی
مقاله اصلی: زبان ایلامی
زبان ایلامی با هیچیک از زبان‌های سامی و هندواروپایی ارتباط نداشته و زبانی جدا و زبانی تک‌خانواده به شمار می‌آید. [۴] برخی از پژوهشگران این زبان را با زبان دراویدی در هند هم‌خانواده می‌دانند.[۵][۶]
زبانِ ایلامی، جایگاه خود را پس از ورود اقوام آریائی نیز نگه داشت و زبان دوم نوشتاری حکومتِ ایران در دورانِ هخامنشی بود.[۷][۸] در بیشتر سنگ نوشته‌های عصرِ هخامنشی ترجمه ایلامی و بابلی (زبان بین‌المللی آن روزگار) نوشته‌ها نیز آمده‌است.
ابن ندیم صاحب «الفهرست» در نقل قولی از ابن مقفع (عبدالله ابن المقفع) زبان‌های ایرانی را «پهلوی، دری، خوزی، پارسی و سریانی» می‌شمارد که گواهی‌ست بر حضور زبان ایلامی (خوزی) تا دوره‌های آغازین اسلامی.
نژاد
ایلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند هم‌خانواده می‌دانند.[۵][۸]
ایلامیان و سومری‌ها
عیلامیان هرگز زیر دولت نبودند. ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد عیلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و خدای ویژه آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج گذار ایلام شد و در پایان در ۲۱۱۵ ق. م در دوره فرمانروایی دولت مشترک سومری – اکدی را به طرزی نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابه‌های تاریخ سر برآورد. مشیرالدوله پیرنیا در این باره می‌نویسد:
«دِمورگان و سایر نویسندگان فرانسوی به‌این عقیده‌اند که غلبه عیلامیان بر سومری‌ها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربر داشته، توضیح اینکه ایلامیها بقدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کرده‌اند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفته‌اند. بنابراین عقیده دارند مردمی که در رأس خلیج پارس و بحرین سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ النوع آسور را پرستش می‌کردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستان‌های مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوس هایِ سامی نژاد بمصر و تأسیس سلسله‌ای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتائج غلبه ایلامیها بر ملل سامی نژاد بود. اما کینگ باین عقیده‌است، که غلبه ایلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا ایلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.» [۹]
قلمرو فرمانروایی ایلامیان
تصوير يک زن ايلامی
پادشاهی ایلام در اوج قدرت خود توانسته‌بود حتی بر بخش‌های مهمی از میانرودان (بین النهرین) هم چیرگی یابد، اما محدوده قدرت مرکزی ایلام شامل سراسر سرزمین ایران نمی‌شده‌است. این پادشاهی اتحادی بوده که ایل‌ها و طوایف منطقه را دربر می‌گرفته، اما چنین یکپارچگی می‌تواند به معنی امپراتوری نباشد. هرگاه ایلامیان قدرت داشتند، نقش مهمی در درگیری‌های سیاسی میان‌رودان بازی کرده و حتی بر بخش‌هایی از آن سرزمین ولو در زمان کوتاهی فرمان رانده‌اند. آن‌ها در حدود سال ۱۹۰۰ پیش ازمیلاد میانرودان را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ بیرون کردند. اما به‌طور کلی بیشتر زیر نفوذ و خراج‌گذار اقوام سامی و سومری میانرودان بودند.
پروفسور گیرشمن و بسیاری از تاریخدانان دیگر محل کنونی شهر مسجد سلیمان را پایتخت هخامنشیان می‌دانند.[۱۰]
آثار تمدنی ایلامیان که در انشان و در شوش یافته شده نشانی از تمدن شهری بزرگی در آن دوران بوده‌است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند در هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده‌است.
به قدرت رسیدن ایلامیان و تشکیل حکومت ایلامی و پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان، مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد بود. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال آن‌چه از تاریخ سرزمین ایران می‌دانیم تنها از تاریخ سیاسی ایلام می‌باشد.
آثار بجا مانده
زیگورات چغازنبیل
این بنا که در ۱۹۷۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو جای گرفت در استان خوزستان ایران، جنوب شرقی شهر باستانی شوش جای گرفته‌است. ساخت آن در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد و توسط اونتاش گال برای ستایش ایزد اینشوشیناک نگهبان شوش انجام شده‌است. این بنا در حمله آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی نابود شد و پس از آن زیر خاک از دیده‌ها ناپدید گردیده بود تا دوران کنونی که توسط رومن گریشمن ایلام‌شناس فرانسوی خاکبرداری گردید.[۱۱]
نابودی تمدن ایلام
در سال ۶۴۰ ق. م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور، عیلام را تصرف و مردم عیلام را کشتار و دولت عیلام را نابود کرد. تمدن دیرینه ایلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومری‌ها، اَکَدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار ناپدید گردید. کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و نابودی ایلام چنین می‌گوید:[۱۲]
«
تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم، و در مدت یک ماه و یک روز کشور ایلام را با همه پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از چارپایان و گوسپند، و نیز از نغمه‌های موسیقی بی‌بهره ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند.
 »

اشیای تاریخی به‌جامانده از ایلامیان
از تمدن عیلام اشیاء و آثار متعددی به جا مانده‌است که در زیر به تعدادی از آنها اشاره شده‌است:
تندیس شهر پیشرفته تندیس شهر قوی

|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
شهر تاریخی سیروان
دو شنبه 25 ارديبهشت 1391 ساعت 9:18 | بازدید : 400 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

 

شهر تاریخی سیروان(شیروان)در حوزه شمالی استان ایلام و شمال‌شرقی شهر ایلام در دامنه‌های اطراف و لایه‌های زیرین سراب کلان واقع در شهرستان شیروان چرداول به صورت نیمه مدفون با بقایای آثار معماری ارزشمند قرار دارد.
وجود آب فراوان و چشمه‌ها و رودخانه خروشان در این شهر یادآور همزادی توأم آب و آبادی در ایران و تلفیق معماری خاص و باشکوه با آب است.
این شهر در دوران شکوه و عظمت خود مرکز ایالت ماسبذان از شهرهای مهم و آباد ایران در دوره ساسانی بوده و وجود پل‌ها، راه‌ها، محوطه‌ها، قلعه‌های فراوان و سکونت‌گاههای باستانی در این محوطه گویای اهمیت این شهر است.
سیروان شهری است کوچک که بناهای آن مانند شهرهای موصل و تکریت با سنگ و گچ ساخته شده است. این شهر در سال 21 هجری به تصرف لشکریان ابو موسی درمی‌آید. بر اساس گزارش ها و آثار مکتوب از جغرافیای نویسان اسلامی و خاورشناسان، سیروان شهری مهم و معتبر بود و در عصر ساسانیان رونق بیشتری داشت و موقعیت خود را تقریباً تا قرن چهارم هجری حفظ نموده است.
بعد از حکومت آل بویه به دلیل انتقال مراکز حومتی از غرب ایران؛ بغداد، تیسفون، همدان به نواحی شرق ایران اطلاعاتی در مورد سیروان و دیگر نواحی حاشیه غربی زاگرس در آثار مورخان دیده نمی‌شود.
امروزه در ویرانه‌های این شهر می‌توان کیفیت شهرسازی و ذوق معماری عصر ساسانی را مشاهده کرد. روستای فعلی سرابکلان روی بناهای متعدد و مختلف باقی مانده از این شهر تاریخی ساخته شده است.
در وسط روستا مجموعه اتاق‌های به هم پیوسته‌ای به صورت یک تل بزرگ دیده می‌شود که بر فراز آن پی اتاق های منظم مربع شکل طبقات بالایی ساختمان مشخص و معلوم است. اما طبقه یا طبقات پایین که به عنوان انبار و کاهدان مورد استفاده اهالی قرار می گرفت، هنوز سالم و پابرجا باقی مانده است.
مقایسه معماری شیروان با بناهای دوره ساسانی سبک معماری بناهای سیروان با برخی آثار از جمله شهر باستانی سیمره (دره شهر) و قلعه‌های موجود در پشته‌های کبیر کوه از جمله قلعه شیخ مکان و بهرام چوبین و نیز پل چم آب برده و نزدیکی دره شهر قابل مقایسه است.
 

سبک بنا، نوع طاق و نوع مصالح ساختمان‌های باقی مانده از سیمره با بناهای سیروان تقریباً یکی است. تمامی بناهای دره شهر (سیمره باستان) از قلوه سنگ ساییده شده ساخته شده است.

 


|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نرگسه شیروان
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ساعت 9:33 | بازدید : 456 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )


|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تنگه سازبن(شیروان)
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ساعت 9:23 | بازدید : 658 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )


|
امتیاز مطلب : 92
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
بهار زیبای لومار
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ساعت 9:18 | بازدید : 460 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )


|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
cyrus great
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ساعت 8:59 | بازدید : 596 | نوشته ‌شده به دست ربیع اله نوری | ( نظرات 0 )

Cyrus The Great

Cyrus the Great (ca.600 - 529 BCE) was a towering figure in the history of mankind. As the "father of the Iranian nation", he was the first world leader to be referred to as "The Great". Cyrus founded the first world empire - and the second Iranian dynastic empire (the Achaemenids) - after defeating the Median dynasty and uniting the Medes with the other major Iranian tribe, the Persians.

Etymology and lineage

The name "Cyrus" (a transliteration of the Greek Kυρoς) is the Greek version of the Old-Persian kûruš or Khûrvaš meaning "sun-like": the noun khûr denotes "sun" and -vaš is a suffix of likeness. In the Cyrus cylinder (see below), the great king declares his ancestry as a Persian king. The first leader of the Achaemenid dynasty was king Achaemenes of Anshan (ca.700BCE). He was succeeded by his son Teispes of Anshan and inscriptions indicate that when the latter died, two of his sons shared the throne: Cyrus I of Anshan and Ariaramnes of Persia. They were succeeded by their respective sons: Cambyses I and Arsames. Arsames was the ancestor of Darius the Great, while Cambyses was the father of Cyrus the Great. Mandane, Cyrus' mother, was the daughter of king Astyages, who was the last emperor of the Median dynastic empire (728-550BCE). Cyrus became king of Anshan after his father's death in 559BCE, and initially reigned as Median vassal king of the Persian tribes. He established his residence at Pasargadae in Pars province, the centre of the Pasargadae tribe, to which the Achaemenid clan belonged. Little is known of Cyrus' early life as the few known sources have been damaged or lost. According to the ancient historians, Astyages was told in a dream that his grandson, the baby Cyrus, would overthrow him. To avoid this he ordered that the baby be killed. However the official delegated with the task gave the baby to a shepherd instead. When Cyrus was ten years old, the deception was discovered by Astyages, but because of the boy's outstanding qualities he was allowed to live in exile with his mother. Cyrus then revolted against Astyages in 554BCE and in 550BCE the prophecy came true when Cyrus entered Ecbatana (modern-day Hamadan), effectively conquering the Median Empire. Upon his victory over his grandfather he founded a government for his new kingdom, incorporating both Median and Persian nobles as civilian officials. He thus began to build the first world empire.

 

'Cyrus' Empire Building

As the founder of the Achaemenid Empire, one of Cyrus' objectives was to gain power over the Mediterranean coast and secure Asia Minor. Croesus of Lydia, Nabonidus of Babylonia and Amasis II of Egypt joined in alliance with Sparta to try and thwart Cyrus - but this was to no avail. Hyrcania, Parthia and Armenia were already part of the Median Kingdom. Cyrus moved further east to annex Drangiana, Arachosia, Margiana and Bactria to his territories. After crossing the Oxus, he reached the Jaxartes. There, he built fortified towns with the object of defending the farthest frontier of his kingdom against the Iranian nomadic tribes of Central Asia such as the Scythians. The exact limits of Cyrus' eastern conquests are not known, but it is possible that they extended as far as the Peshawar region in modern Pakistan. After his eastern victories, he repaired to the west and invaded Babylon. On 12 October 539BCE Cyrus, "without spilling a drop of blood", annexed the Chaldaean empire of Babylonia - and on October 29 he entered Babylon, arrested Nabonidus and assumed the title of "King of Babylon, King of Sumer and Akkad, King of the four corners of the world". Almost immediately he then extended his control over the Arabian peninsula and the Levant also quickly submitted to Persian rule. Although Cyrus did not conquer Egypt, by 535BCE all the lands up to the Egyptian borders had acceded to Persian dominance. Newly conquered territories had a measure of political independence, being ruled by satraps. These (usually local) governors took full responsibility for the administration, legislation and cultural activities of each province. According to Xenophon, Cyrus created the first postal system in the world, and this must have helped with intra-Empire communications. Babylon, Ecbatana, Pasargadae and Susa were used as Cyrus' command centres. Cyrus' spectacular conquests triggered the age of Empire Building, as carried out by his successors as well as by the later Greeks and Romans.

Cyrus' religion

Almost nothing is known about Cyrus' personal beliefs, but Xenophon reports to us that in religious matters he followed the guidance of the Magians at his court. Although this is not universally agreed, Mary Boyce has argued that Cyrus was indeed a Zoroastrian and that he thus followed in the footsteps of his ancestors, from when they were Median vassals in Anshan. She has pointed out that the fire altars and the mausoleum at Pasargadae demonstrate Zoroastrian practices, and has cited Greek texts as evidence that Zoroastrian priests held positions of authority at Cyrus' court.

Death

Cuneiform records from Babylon suggest that Cyrus died on 4 December 530BCE. However, according to Herodotus, Cyrus was killed near the Aral Sea in July or August 529BCE during a campaign to protect the north­eastern borders of his empire from incursions by the Massagetae. Tomyris, the queen of the Massagetae, had assumed control of her nation's forces after Cyrus had defeated and killed her son Spargapises. She led the attack on the Iranian forces, who suffered heavy casualties as well as losing their leader, Cyrus. After the battle, Tomyris apparently ordered the body of Cyrus to be found so that she could avenge the death of her son. She then dipped Cyrus' head in blood or by some accounts ordered his head to be put into a wine-skin filled with human blood. At Cyrus' death, his son Cambyses II succeeded him. He attacked the Massagetae to recover Cyrus's ravaged body, before burying it at Pasargadae.

The cylinder of Cyrus the Great

The Cyrus cylinder was discovered in 1878CE at the site of Babylon. It is inscribed in Akkadian cuneiform. Now housed in the British Museum, it includes a detailed account by Cyrus of his conquest of Babylon in 539BCE and his subsequent humane treatment of his conquered subjects. It has been hailed as the world's first declaration of human rights. The (incomplete) inscription on the cylinder starts by describing the criminal deeds of the Babylonian king Nabonidus; as well as how Marduk, the Babylonian god, had looked for a new king and chosen Cyrus. It continues with the famous: "I am Cyrus, king of the world, the great king, the powerful king, king of Babylon, king of Sumer and Akkad, king of the four quarters of the world" After a description of Cyrus' ancestry and of royal protocol, it goes on to explain how Cyrus established peace and abolished forced labour: "The people of Babylon . . . the shameful yoke was removed from them" The inscription continues by detailing reparative building activities in Babylon as well as asking for prayers for Cyrus. It makes specific reference to the Jews, who have been brought to Babylon - and who Cyrus supported in leaving for their homeland. Further demonstrating his religious tolerance, Cyrus restored the local cults by allowing the gods to return to their shrines. The cylinder describes the Great King not as a conqueror, but as a liberator and the legitimate successor to the crown of Mesopotamia. The same text has also been found, in a more complete version, in an inscription discovered in the ancient city of Ur, in Mesopotamia. Both documents corroborate many of the details in Ezra 1:1-5 describing Cyrus supporting the Jews in returning to Judea from captivity to rebuild the Temple in 537BCE. Isaiah 45:1-13 also backs up the idea of Cyrus as a benign and chosen ruler. Before the discovery of the cylinder, many sceptical historians believed that the idea of a Zoroastrian emperor like Cyrus the Great allowing a conquered people like the Jews to return to their homeland and rebuild their Temple was simply not credible and could only be Persian propaganda. Nevertheless, the Cyrus Cylinder, alongside the Biblical and other historical statements, seems to substantiate the idea that Cyrus not only allowed many of the nations he conquered to practice their various religious beliefs - an unprecedented tolerance - but that he even actively assisted captive peoples, including the Jews, to return to their lands of origin. This support was not only political but even financial - as he gave grants both from the Imperial treasury and also from his own personal fortune. The Cylinder has especial resonance for the Iranian peoples and is an integral part of Iran's cultural heritage and national identity. Antedating the 1789 French Declaration of the Rights of Man and the Citizen by more than two millennia, it can also be considered as a world treasure - and the first international declaration of human rights. The text was translated into all the United Nations' official languages in 1971.

Cyrus' Legacy Cyrus_the_Great_australia.JPG

Cyrus the Great is famed as a triumphant conqueror, a superb warrior, and the founder of the greatest empire the world has ever seen. However, with the Cyrus Cylinder and a range of Jewish texts, plus extensive writings by Xenophon, Cyrus is generally more admired as a liberator than a conqueror. Cyrus the Great was mentioned twenty-two times in the Old Testament, where he is unconditionally praised. This followed his active liberation of the Jews from Babylon in 539BCE and his support as more than 40,000 Jews then chose to return to their homeland. Cyrus then funded the subsequent rebuilding of the Temple in Jerusalem. Cyrus was also eulogized by many other writers and his actual or legendary exploits were used as moral instruction or as a source of inspiration for political philosophies. For example, the Greek author and soldier Xenophon believed him to be the ideal ruler, and in the Cyropedia - often considered Xenophon's masterpiece - he offers a fictionalised biography of the great man. This is more "a treatise on political virtue and social organisation" than a history. It was influential in ancient times and then again in the Renaissance. It may have been composed in response to Plato's The Republic, and Plato's Laws seems to refer back to it. Scipio Africanus is said to have always carried a copy of the Cyropedia with him.[1] Later on, in the Renaissance, Spenser, in his The Faerie Queene (1596), says: "For this cause is Xenophon preferred before Plato, for that the one, in the exquisite depth of his judgment, formed a Commune wealth, such as it should be; but the other in the person of Cyrus, and the Persians, fashioned a government, such as might best be: So much more profitable and gracious is doctrine by ensample, then by rule."[2] The English philosopher Sir Thomas Browne named his 1658 discourse The Garden of Cyrus after the benevolent ruler. This dense treatise of hermetic philosophy may be a Royalist criticism upon the autocratic rule of Cromwell. Cyrus' name and his doctrine is still cited and celebrated into modern times. On 12th October 1971 Iran marked the 2500th anniversary of Cyrus' founding of the Persian Empire . The then Shah of Iran, in his speech opening the celebrations, said: "O Cyrus, great King, King of Kings, Achaemenian King, King of the land of Iran. I, the Shahanshah of Iran, offer thee salutations from myself and from my nation. Rest in peace, for we are awake, and we will always stay awake." In 1994, a replica of a bas relief depicting Cyrus the Great was erected in a park in Sydney, Australia . This monument is intended as a symbol for multiculturalism, and to express the coexistence and peaceful cohabitation of people from different cultures and backgrounds.

By pursuing a policy of generosity, instead of repression, Cyrus demonstrated his Greatness. So successful were his policies of conquest, mercifulness and assimilation that the empire continued to thrive for some 200 years after his death. Cyrus' compassionate principles continue to resonate today: his religious and cultural tolerance and commitment to the liberation of enslaved peoples remain an aspiration in our troubled modern world.




|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد